علی جوووووووووووون!
نوشته شده توسط : سارا

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar22.com

قرارمون این نبود ، قرار بود برای برقراری یکدیگر بکوشیم

نه برای بی قراری ، حالا که از من دوری بدجوری بی قرارتم . . .



بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar22.com

 

کاش می شد تو جنگلا،یه کلبه داشتیم من و تو
زمین و شخم می زدیم ،دونه می کاشتیم من تو
خودمون خونه می ساختیم ،دستامون گلی می شد
آهن و بتن نبود،دیوارا،کاگلی میشد
وقتی هیزم می آوردم تو میشستی رو به روم
می چکید نم نم بارون رو درختا روی بوم
آتیش کلبه به را بود ،دیگه سردت نمی شد
غم نون زانو می زد،حریف مردت نمی شد
کاش رو کول آدما خورجینی از غصه نبود
عشق آدما به هم فقط توی قصه نبود
کاشکی رو سر گلا منت باغبون نبود
واسه امنیت شهر ،گزمه و پاسبون نبود
 

 

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar22.com

 

سلام بچه ها
هرجند زیاده اما خوشحال می شم تا تهش بخونیدش.
امروز بعد از دو هفته علی جونم زنگ زد...
وای که چقدر دلم واسه صداش تنگ شده بود، از وقتی رفته خیلی کم ازش خبر دارم. توی این چند روز اخیر چندبار زنگ زده بود اما من متوجه نشدم که گوشی رو جواب بدم واسه همین حالم خیلی گرفته بود...
دبشب دیگه طاقت نیاوردم و زدم زیر گریه اونقدر گریه کردم تا خوابم برد...
خداهم زود جواب گریه هامو داد و امروز یه کاری کرد تا با عشقم حرف بزنم...
نامرد گذاشته رفته و من حتی یک عکس هم ازش ندارم فقط چندتا کلیپ دارم که توی همش علی داره گیتار می زنه و
رامین دوستش داره شعر می خونه و وحید دوست دیگش توی یکی از کلیپا آهنگ کردی می زنه... خیلی خنده داره...
جاتون خالی این کلیپارو به مامان دوستم (نگین) نشون دادم؛ مامان اونم از علی من خوشش اومد و عاشقش شد و به نگین گفته اگه یه خاستگار مثل علی براش بیاد عروسش می کنه وگرنه...
همه می گن خوش به حال سارا که علی رو داره آخه می دونین علی من خیلی نازه... هم خشگله، هم خوش تیپه، هم قدبلنده، هم خوش اخلاق و هم... خلاصه هرچی ازش بگم کم گفتم...
وای خدا اینارو گفتم و دلم براش تنگ شد... تورو خدا دوستای خوبم برام دعا کنید که علیم زود سربازیش تموم بشه وبرگرده آخه دیگه دارم از نبودش دیوونه می شم.
من خیلی این عشقو دوست دارم آخه برخلاف گفته های دیگران که می گفتن رابطه ما زیاد طول نمی کشه و نهایتش 3 ماهه، الان 8 ماه میشه که ما باهمیم و هیچ چیز نتونست مارو از هم جدا کنه...
نگین همیشه می گه اونو بهزاد (دوست پسرش) همیشه به رابطه من و علی حسادت می کنن، آخه ما خیلی با هم صمیمی و خاکی هستیم برخلاف اون دوتا که همش می خوان واسه هم کلاس بزارن...
مثلا یه روز می خواستیم بریم کافه، منو علی یه کاری کردیم که همه تو کف موندن. موقعی که اونا داشتن برنامه روزی می کردن که با چه ماشینی برن که کلاسشون نیاد پایین ما موتور وحید رو ازش گرفتیم و با موتور رفتیم...
خلاصه خیلی با علی به من خوش می گذره، توری شده که الان توی خونه مامانم وقتی می خواد ببینه یه چیزی رو راست می گم؛ میگه:(بگو به جون علی ...) .
می بینین مامانمم دیگه واسه ما دست گرفته...
ببیخشین دیگه سرتونو خیلی درد آوردم...

 

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar22.com

تقدیم به عشقم و تمام زندگیم(علی جونم)

یکی بود یکی نبود ، زیر گنبد کبود ....
یه غریب اشنا
دل جونمو ربود
اینجوری نگام نکن
گل یاس مهربون
اون غریبه خودتی
تا ابد پیشم بمون

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar22.com

* * *





:: بازدید از این مطلب : 349
|
امتیاز مطلب : 120
|
تعداد امتیازدهندگان : 36
|
مجموع امتیاز : 36
تاریخ انتشار : 7 تير 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: